تفسیر سوره حمد قسمت دوم
(الحمد لله) کلمه حمد بطوریکه گفتهاند به معنای ثنا و ستایش در برابر عمل جمیلی است که ثنا شونده باختیار خود انجام داده، بخلاف کلمه (مدح) که هم این ثنا را شامل میشود، و هم ثنای بر عمل غیر اختیاری را، مثلا گفته میشود (من فلانی را در برابر کرامتی که دارد حمد و مدح کردم) ولی در مورد تلألوء یک مروارید، و یا بوی خوش یک گل نمیگوئیم آن را حمد کردم بلکه تنها میتوانیم بگوئیم (آن را مدح کردم).
حرف (الف و لام) که در اول این کلمه آمده استغراق و عمومیت را میرساند، و ممکن است (لام) جنس باشد، و هر کدام باشد مالش یکی است.
برای اینکه خدای سبحان میفرماید: (ذلکم الله ربکم خالق کلشیء، این است خدای شما که خالق هر چیز است)، و اعلام میدارد که هر موجودیکه مصداق کلمه (چیز) باشد، مخلوق خداست، و نیز فرموده: (الذی احسن کلشیء خلقه آن خدائیکه هر چه را خلق کرده زیبایش کرده)، و اثبات کرده که هر چیزی که مخلوق است به آن جهت که مخلوق او است و منسوب به او است حسن و زیبا است، پس حسن و زیبائی دائر مدار خلقت است، همچنانکه خلقت دائر مدار حسن میباشد، پس هیچ خلقی نیست مگر آنکه به احسان خدا حسن و به اجمال او جمیل است، و بعکس هیچ حسن و زیبائی نیست مگر آنکه مخلوق او، و منسوب به او است......
تفسیر سوره ی حمد از کتاب تفسیر المیزان سوره ی حمد مکی است و 8 آیه دارد
تفسیر آیات
(بسم الله الرحمن الرحیم) بسیار میشود که مردم، عملی را که میکنند، و یا میخواهند آغاز آن کنند، عمل خود را با نام عزیزی و یا بزرگی آغاز میکنند، تا باین وسیله مبارک و پر اثر شود، و نیز آبروئی و احترامی به خود بگیرد، و یا حداقل باعث شود که هر وقت نام آن عمل و یا یاد آن به میان میآید، به یاد آن عزیز نیز بیفتند.
عین این منظور را در نامگذاریها رعایت میکنند، مثلا میشود که مولودی که برایشان متولد میشود، و یا خانه، و یا مؤسسهای که بنا میکنند، بنام محبوبی و یا عظیمی نام میگذارند، تا آن نام با بقاء آن مولود، و آن بنای جدید، باقی بماند، و مسمای اولی به نوعی بقاء یابد، و تا مسمای دومی باقی است باقی بماند، مثل کسی که فرزندش را به نام پدرش نام میگذارد، تا همواره نامش بر سر زبانها بماند، و فراموش نشود.
این معنا در کلام خدای تعالی نیز جریان یافته، خدایتعالی کلام خود را به نام خود که عزیزترین نام است آغاز کرده، تا آنچه که در کلامش هست مارک او را داشته باشد، و مرتبط با نام او باشد، و نیز ادبی باشد تا بندگان خود را به آن ادب، مؤدب کند، و بیاموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهایش این ادب را رعایت نموده، آن را با نام وی آغاز نموده، مارک وی را به آن بزند، تا عملش خدائی شده، صفات اعمال خدا را داشته باشد، و مقصود اصلی از آن اعمال، خدا و رضای او باشد، و در نتیجه باطل و هالک و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدائی آغاز شده که هلاک و بطلان در او راه ندارد.
خواهید پرسید که دلیل قرآنی این معنا چیست؟ در پاسخ میگوئیم دلیل آن این است که خدایتعالی در چند جا از کلام خود بیان فرموده: که آنچه برای رضای او و به خاطر او و به احترام او انجام نشود باطل و بی اثر خواهد بود، و نیز فرموده: بزودی بیک یک اعمالی که بندگانش انجام داده میپردازد، و آنچه به احترام او و به خاطر او انجام ندادهاند نابود و هباء منثورا میکند، و آنچه به غیر این منظور انجام دادهاند، حبط و بی اثر و باطل میکند، و نیز فرموده: هیچ چیزی جز وجه کریم او بقاء ندارد، در نتیجه هر چه به احترام او و وجه کریمش و به خاطر رضای او انجام شود، و به نام او درست شود باقی میماند، چون خود او باقی و فنا ناپذیر است، و هر امری از امور از بقاء، آن مقدار نصیب دارد، که خدا از آن امر نصیب داشته باشد.........
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
[188]
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ: ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است.
اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ: بخشنده و بخشایشگر است. مَالِکِ یَوْمِ الدّینِ: (خداوندى که) صاحب روز جزا است. اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ: (پروردگارا) تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوییم. اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ: ما را به راه راست هدایت فرما! صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ: راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى، غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضّآلّینَ: نه راه کسانى که بر آنان غضب کردى و نه گمراهان
مسأله 979ـ چنان که گفته شد در چهار سوره از قرآن مجید آیه سجده است
[184]
(سوره «الم سجده» و «حم سجده» و «النجم» و «اقرء») و هرگاه انسان آیه سجده را بخواند یا گوش کند باید فوراً به سجده رود و اگر فراموش کرد هر زمان یادش آید سجده واجب است و اگر گوش ندهد بلکه آیه سجده به گوشش بخورد، بنابر احتیاط واجب باید سجده کند.
مسأله 980ـ اگر انسان خودش آیه سجده را بخواند و در همان حال از دیگرى هم بشنود یک سجده کافى است.
مسأله 981ـ هرگاه در غیر نماز در حال سجده آیه سجده را بخواند یا به آن گوش فرا دهد، باید سر از سجده بردارد و دوباره سجده کند.
مسأله 982ـ هرگاه آیه سجده را از مثل نوار یا رادیو گوش کند احتیاط آن است که سجده کند.
مسأله 983ـ در سجده واجب قرآن، باید پیشانى را بر چیزى بگذارد که سجده نماز بر آن جایز است بنابر احتیاط واجب، همچنین ستر عورت و غصبى نبودن را رعایت کند، ولى سایر شرایطى که در نماز لازم است در این سجده واجب نیست.
مسأله 984ـ براى سجده واجب قرآن کافى است به سجده رود و ذکر گفتن واجب نمى باشد، امّا بهتر است ذکر بگوید و بهتر است این ذکر را انتخاب کند: «لا اِلهَ إلاَّ اللّهُ حَقّاً حَقّاً لا اِلهَ إلاَّ اللّهُ اِیماناً وَ تَصْدیقاً لا اِلهَ إلاَّ اللّهُ عُبُودِیَّةً وَرِقّاً سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً لا مُسْتَنْکِفاً وَ لا مُسْتَکْبِراً بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ».
مسأله 985ـ در سجده قرآن، رو به قبله بودن شرط نیست و به هرسوى مى تواند سجده کند، ولى بهتر روبه قبله بودن است
مسأله 977ـ چند چیز در سجده به رجاء ثواب الهى مطلوب است:
1ـ بعد از سر برداشتن از رکوع در حالى که بدن آرام است براى رفتن به سجده تکبیر گوید و همچنین بعد از سجده اوّل و نیز براى رفتن به سجده دوم.
2ـ مردان اوّل دستها را به زمین بگذارند و زنان اوّل زانوها را.
[183]
3ـ علاوه بر پیشانى، بینى را نیز بر چیزى که سجده بر آن صحیح است بگذارد.
4ـ در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند و مقابل گوش رو به قبله بگذارد.
5ـ در سجده دعا کند و حاجات خود را از خداوند بخواهد و از دعاهاى خوب و مناسب این دعا است: «یا خَیْرَ الْمَسْؤولینَ وَ اَوْسَعَ الْمُعْطینَ اُرْزُقْنِى وَ ارْزُقْ عِیالى مِنْ فَضْلِکَ فَإنَّکَ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمِ» یعنى: «اى بهترین کسى که مردم از او حاجت مى طلبند و اى بهترین بخشندگان، به من و عیالم از فضل خودت روزى بده که تو داراى فضل عظیمى».
6ـ بعد از سجده روى ران چپ بنشیند، و روى پاى راست را بر کف پاى چپ بگذارد (واین را تَوَرّک گویند). 7ـ در میان دو سجده هنگامى که بدن آرام است «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گوید. 8ـ سجده را طولانى کند و تسبیح و حمد و ذکر خدا گوید و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد. 9ـ در موقع نشستن دستها را روى ران بگذارد. 10ـ به هنگام بلند شدن، اوّل زانوها را از زمین بردارد و بعد دستها را.
مسأله 965ـ هنگام سجده باید پیشانى بر زمین یا چیزهایى که از زمین مى روید
[181]
مانند چوب و برگ درختان باشد، ولى سجده بر چیزهاى خوراکى و پوشاکى هرچند از زمین بروید جایز نیست و همچنین سجده کردن بر فلزّات مانند طلا و نقره باطل است، امّا سجده بر سنگهاى معدنى مانند سنگ مرمر و سنگهاى سفیدوسیاه و حتّى عقیق اشکال ندارد.
مسأله 966ـ احتیاط واجب آن است که بر برگ درخت مو که بعضى آن را در غذا مصرف مى کنند سجده نکند.
مسأله 967ـ سجده بر علف و کاه و مانند اینها که از زمین مى روید و خوراک حیوان است اشکال ندارد و همچنین سجده بر گلهایى که خوراکى انسان نیستند، امّا گلها و گیاهانى که از قبیل داروى خوراکى هستند مانند گل بنفشه و گل گاو زبان بنا بر احتیاط، سجده بر آنها صحیح نیست، همچنین سجده بر گیاهانى که در بعضى از شهرها خوراکى است و در بعضى از شهرها خوراکى نیست.
مسأله 968ـ سجده بر سنگ آهک و سنگ گچ چه قبل از پخته شدن و چه بعد از آن صحیح است، همچنین بر آجر و سفال و سیمان نیز جایز است.
مسأله 969ـ سجده بر کاغذ جایز است مگر آن که یقین داشته باشیم از پنبه یا چیزهایى ساخته شده که سجده بر آنها شرعاً جایز نیست و از آنجا که غالب کاغذها را در حال حاضر از چوب مى سازند و یا حدّاقل شک داریم از چه مى سازند سجده بر آنها جایز است.
مسأله 970ـ بهتر از هر چیز براى سجده خاک مخصوصاً «تربت حضرت سیّد الشّهداء(علیه السلام)» است که یادآور خونهاى شهیدان مى باشد.
مسأله 971ـ هرگاه چیزى که سجده بر آن صحیح است در اختیار ندارد، یا به واسطه گرمى و سردى زیاد نمى تواند بر آن سجده کند، باید بر لباسش اگر از کتان یا پنبه است سجده کند و اگر از چیز دیگر است (مثلاً از پشم است) بر همان یا بر فرش سجده نماید و اگر آن هم ممکن نیست بر فلزّات و اشیاء معدنى سجده کند و اگر مطلقا چیزى پیدا نمى کند که بتوان بر آن سجده کرد بر پشت دست خود سجده
مى کند، بنابر این پشت دست آخرین چیزى است که مى توان بر آن سجده کرد.
مسأله 972ـ هرگاه در سجده اوّل مهر به پیشانى بچسبد باید آن را براى سجده دوم از پیشانى جدا کند و اگر به همان حال به سجده دوم رود اشکال دارد.
مسأله 973ـ هرگاه در اثناء نماز چیزى را که سجده بر آن صحیح است از دست بدهد، مثلاً بچّه اى آن را بردارد، چنانچه وقت نماز باقى است نماز را تمام کرده و بنابر احتیاط دوباره مى خواند و اگر وقت تنگ است قضا ندارد، در هر دو صورت به ترتیبى که در دو مسأله قبل گفته شد عمل نماید.
مسأله 974ـ هرگاه در حال سجده متوجّه شود پیشانى را بر چیزى گذارده که سجده بر آن جایز نیست، اگر ممکن است و منافات با صورت نماز گزار ندارد پیشانى را به روى چیزى که سجده بر آن صحیح است بکشد و اگر دسترسى ندارد و وقت تنگ است به دستور مسأله پیش عمل کند.
مسأله 975ـ هرگاه بعد از نماز یابعد از سجده متوجّه شود بر چیزى سجده کرده که سجده بر آن جایز نبوده، نمازش صحیح است.
مسأله 976ـ سجده کردن براى غیر خداوند متعال حرام است و بعضى از مردم عوام که در مقابل قبر امامان(علیهم السلام) پیشانى را بر زمین مى گذارند اگر به قصد سجده براى امام(علیه السلام) باشد فعل حرام است و اگر براى شکر خدا باشد اشکالى ندارد، ولى اگر در نظر بینندگان چنین نشان دهد که سجده براى امام(علیه السلام) است یا بهانه به دست دشمنان دهد اشکال دارد.
احتیاط واجب آنست که مکان نمازگزار مباح باشد، بنابراین کسى که درملک غصبى یا روى فرش یا تخت غصبى نماز مى خواند نمازش اشکال دارد، همچنین نماز در ملکى که منفعت آن متعلّق به دیگرى است (مثل این که در اجاره اوست) که نماز خواندن در آن بدون اجازه مستأجر اشکال دارد، همچنین در ملکى که مورد تعلّق حقّ دیگرى است، مثل این که میّت وصیّت کرده که ثلث مال او را به مصرفى برسانند تا وقتى که ثلث را جدا نکنند نمى توان در آن ملک نماز خواند.
مسأله 793ـ کسى که در مسجد نشسته اگر دیگرى جاى او را غصب کند و در آن نماز بخواند بنابر احتیاط واجب باید نمازش را اعاده کند.
مسأله 794ـ هرگاه در جایى نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد غصبى است نمازش صحیح است، همچنین اگر غصبى بودن جایى را مى دانست امّا فراموش کرد و بعداً به خاطرش آمد، ولى اگر خود غاصب فراموش کند و نماز بخواند نمازش اشکال دارد.
مسأله 795ـ هرگاه بداند مکانى غصبى است، امّا این مسأله را که نباید در جاى غصبى نماز بخواند نمى دانست، هرگاه در آنجا نماز بخواند بنابر احتیاط واجب نمازش را اعاده کند.
مسأله 796ـ کسى که ناچار است نماز واجب را سواره بخواند چنانچه مرکب یا صندلى و زین آن غصبى باشد و مجبور نباشد بر آن مرکب نماز بخواند نماز او اشکال دارد، همچنین است اگر بخواهد در حال اختیار نماز مستحبّى را سواره بخواند.
مسأله 797ـ کسى که با دیگرى در ملکى شریک است اگر سهم او جدا نباشد بدون اجازه شریکش نمى تواند در آن ملک تصرّف کند و نماز بخواند.
مسأله 798ـ اگر با پولى که خمس و زکات آن را نداده ملکى بخرد، تصرّف او در آن ملک حرام است و نمازش هم در آن اشکال دارد، همچنین است اگر به ذمّه بخرد امّا هنگام خریدن قصدش این باشد از مالى که خمس یا زکاتش را نپرداخته پول آن را بپردازد که بنابر احتیاط واجب باید از آن اجتناب کند.
[155]
مسأله 799ـ هرگاه رضایت صاحب ملک از قرائن روشن و قطعى باشد نماز خواندن در آن ملک اشکالى ندارد، هرچند به زبان نگوید و بعکس اگر با زبان اجازه دهد امّا بداند قلباً راضى نیست نمى تواند نماز بخواند.
مسأله 800ـ تصرّف و نماز خواندن در ملک میّتى که خمس یا زکات بدهکار است حرام است، مگر آن که بدهى او را بدهند.
مسأله 801ـ تصرّف و نماز خواندن در ملک میّتى که به مردم بدهکار است با اجازه ورثه مانعى ندارد، مگر این که آن تصرّف مزاحم حقّ طلبکاران گردد.
مسأله 802ـ هرگاه بعضى از ورثه میّت، صغیر یا دیوانه یا غایب باشند تصرّف در ملک آنها و نماز در آن حرام است، ولى تصرّفات جزیى که براى برداشتن میّت معمول است اشکال ندارد.
مسأله 803ـ نماز خواندن در مسافرخانه ها و حمّامها و مانند آن براى مسافران و مشتریان که طبق متعارف وارد آنجا مى شوند اشکال ندارد، ولى در اماکن خصوصى بدون اجازه مالک جایز نیست، مگر آن که اجازه تصرّفى بدهد که معلوم شود براى نماز خواندن نیز راضى است مثل این که کسى را به ناهار یا شام یا استراحت دعوت کند که مسلّماً براى نماز نیز رضایت دارد.
مسأله 804ـ در زمینهاى بزرگ زراعتى و غیر زراعتى که دیوار ندارد و زراعتى فعلاً در آن نیست نماز خواندن و نشستن و خوابیدن و تصرّفات جزئى اشکال ندارد، خواه نزدیک شهر و روستا باشد یا دور از آن و خواه مالکین آن صغیر باشند یا کبیر، ولى اگر صاحبش صریحاً بگوید راضى نیستم یا بدانیم قلباً راضى نیست تصرّف در آن حرام و نماز نیز اشکال دارد.
مسأله 805ـ اگر مکان نمازگزار متحرّک باشد بطورى که نتواند کارهاى نماز را بطور عادى انجام دهد، نماز او باطل است بنابراین، نماز خواندن در کشتى و قطار و مانند
[156]
آن اگر بتواند کارهاى نماز را صحیح انجام دهد اشکال ندارد و اگر از جهت تنگى وقت یا ضرورت دیگرى ناچار باشد نماز را در کشتى و اتومبیل و مانند آن بخواند و قبله دائماً در حال تغییر باشد باید تا آنجا که مى تواند به طرف قبله برگردد و در حال برگشتن به سوى قبله چیزى نخواند.
مسأله 806ـ نماز خواندن روى خرمن گندم و جو و مانند اینها که مقدارى حرکت دارد جایز است به شرط این که بتواند واجبات نماز را انجام دهد.
مسأله 807ـ در جایى که به واسطه احتمال باد و باران یا فشار جمعیّت و مانند آن اطمینان ندارد که بتواند نماز را تمام کنداگر به امید تمام کردن شروع کند و به مانعى برخورد ننماید نمازش صحیح است.
مسأله 808ـ در جایى که ماندن در آن حرام است (مثلاً جایى که خطر خراب شدن سقف، یا ریزش کوه و آمدن سیلاب دارد) باید نماز نخواند و اگر بخواند احتیاط واجب اعاده آن است، همچنین روى چیزى که ایستادن و نشستن بر آن حرام است مانند فرشى که نام خدا بر آن نوشته شده است.
مسأله 816ـ مستحبّ است انسان نماز را در مسجد بخواند و بسیار روى آن تاکید شده و بهتر از همه مساجد، مسجدالحرام است، سپس مسجد پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و بعد
مسجد کوفه و بعد از آن مسجد بیت المقدّس است و در درجه بعد مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محلّه و مسجد بازار است.
مسأله 817ـ براى زنها در صورتى که خود را از نامحرم بخوبى حفظ کنند بهتر است نماز را در مسجد بخوانند و اگر راهى براى یاد گرفتن مسائل اسلامى جز از طریق رفتن به مسجد وجود ندارد واجب است به مسجد بروند.
مسأله 818ـ نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحبّ است، بلکه در حدیث آمده نماز در حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر با دویست هزار نماز است.
مسأله 819ـ رفتن به مسجدى که نمازگزار ندارد مستحبّ است و همسایگان مسجد تا عذرى نداشته باشند نماز در مسجد را ترک نکنند.
مسأله 820ـ شایسته است انسان با کسانى که از روى بى اعتنایى، به مسجد مسلمانها حاضر نمى شوند رابطه دوستى برقرار نکند، با آنها غذا نخورد و در کارها با آنها مشورت ننماید و از آنها زن نگیرد و به آنها زن ندهد.
مسأله 821ـ شایسته است نماز را در این چند جا نخوانند: حمّام، زمیننمک زار، مقابل انسانى که نشسته یا ایستاده است، مقابل درى که باز است و در جادّه ها، و کنار خیابانها، در صورتى که مزاحم عبور و مرور مردم نباشد، و اگرمزاحم باشد حرام است; همچنین نماز خواندن در مقابل آتش، چراغ،داخل آشپزخانه و هرجا که کوره آتش باشد، مقابل چاه و چاله اى که محلّفاضلاب است و روبه روى عکس و مجسّمه چیزى که روح دارد، مگر آن که روىآن پرده بکشند و در جایى که عکس باشد هرچند مقابل نمازگزار نیست ودر مقابل قبر و روى قبر و در قبرستان و در اطاقى که شخص جُنُب درآن باشد.
مسأله 822ـ هرگاه انسان در جایى نماز مى خواند که مردم از جلو او عبور مى کنند مستحبّ است جلو خود چیزى بگذارد که میان او و آنها حایل گردد، حتّى اگر عصا و تسبیح و ریسمانى هم باشد کافى است.
نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفاى روح و پاکى دل و پیدایش روح تقواو تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است کهطبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگرقبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسىکه نمازهاى پنجگانه را انجام مى دهد از گناهان پاک مى شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبى شست و شو کند اثرى از آلودگى در بدنشباقى نمى ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى و وصایاو سفارشهاى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمّه هدى(علیهم السلام)از مهمترین کارهایى که روىآن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیرهمحسوب مى شود........
1- ترس معقول و نامعقول انسانها
دیگر از رذایل اخلاقى ترس بیجاست که مایه ذلت و زبونى و عقب افتادگى انسانها مىباشد، نیروهاى بالفعل و بالقوه او را بر باد مىدهد، و دشمن را بر انسان مسلط مىسازد.
نقطه مقابل آن شجاعت و شهامت است که مهمترین کلید پیروزى و اساسىترین پایه سربلندى و عظمت انسانهاست، نه تنها در میدان جنگ که رد میدانهاى سیاست و اجتماع و حتى مباحث علمى، شجاعت نقش کلیدى را دارد، و به همین دلیل علماى اخلاق به طور گسترده از <جبن» و <شجاعت» سخن گفتهاند و عوامل و نتایج و آثار و پیامدهاى هر یک را مورد تحلیل و بررسى قرار دادهاند.
در کتب پیشینیان علم اخلاق، شجاعتیکى از ارکان چهارگانه فضایل، و ترس یکى از رذایل چهارگانه شمرده شده است.
در تاریخ انبیاى بزرگ، و پیروان راستین آنها مظاهر شجاعتبه خوبى نمایان است، آرى آنها اسطورههاى مقاومت و شجاعتبودند و سرمشق خوبى براى همه انسانها.
با این اشاره به قرآن مجید بازمىگردیم و جلوههاى این فضیلت اخلاقى و مظاهر شوم آن رذیله اخلاقى را در لا به لاى آیات، و در جاى جاى قرآن مجید مورد بررسى قرار مىدهیم:
1- در داستان ابراهیم(ع) چنین مىخوانیم:
<و لقد آتینا ابراهیم رشده من قبل و کنا به عالمین × اذ قال لابیه و قومه ما هذه التماثیل التى انتم لها عاکفون × قالوا وجدنا آبائنا لها عابدین × قال لقد کنتم انتم و آبائکم فى ضلال مبین × قالوا اجئتنا بالحق ام انت من اللاعبین × قال بل ربکم رب السماوات و الارض الذى فطرهن و انا على ذلکم من الشاهدین × و تالله لاکیدن اصنامکم بعد ان تولوا مدبرین × فجعلهم جذاذا الا کبیرا لهم لعلهم الیه یرجعون (سورهانبیاء،آیات51تا58)
2- در مورد موسى بن عمران7 چنین مىخوانیم:
...یا موسى لاتخف انى لایخاف لدى المرسلون (سورهنمل،آیه10)
3- در باره قوم طالوت و سربازان شجاع قومش چنین مىخوانیم:
<...فلما جاوزه هو و الذین آمنوا معه قالوا لا طاقة لنا الیوم بجالوت و جنوده قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله و الله مع الصابرین × و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین (سورهبقره،آیات249و250)
4- در مورد یاران پیامبر اسلام(ص) و شجاعان با ایمان و مدعیان دروغین ترسو نیز چنین مىخوانیم:
<و اذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا و یستاذن فریق منهم النبى یقولون ان بیوتنا عورة و ما هى بعورة ان یریدون الا فرارا × و لما راى المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ایمانا و تسلیما (سورهاحزاب،آیات13و22)
5- و در جاى دیگر در همین زمینه آمده است:
قل هل تربصون بنا الا احدى الحسنیین و نحن نتربص بکم ان یصیبکم الله بعذاب من عنده او بایدینا فتربصوا انا معکم متربصون (سورهتوبه،آیه52)
6- در باره گروهى از یاران پیامبر(ص) مىفرماید:
الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل × انما ذلکم الشیطان یخوف اولیائه فلاتخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین (سورهآلعمران،آیات173و175)
7- الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله و کفى بالله حسیبا (سورهاحزاب،آیه39)
ترجمه
1- ما وسیله رشد ابراهیم(ع) را از قبل به او دادیم، و از(شایستگى) او آگاه بودیم- آن هنگام که به پدرش(آزر) و قوم او گفت: <این مجسمههاى بى روح چیست که شما همواره آنها را پرستش مىکنید؟!» - گفتند: <ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت مىکنند» - گفت: <مسلما هم شما و هم پدرانتان در گمراهى آشکارى بودهاید!» - گفتند: <آیا مطلب حقى براى ما آوردهاى یا شوخى مىکنى؟! - گفت: (کاملا حق آوردهام) پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را ایجاد کرده و من بر این امر از گواهانم! - و به خدا سوگند در غیاب شما نقشهاى براى نابودى بتهایتان مىکشم! - سرانجام(با استفاده از یک فرصت مناسب) همه آنها - جز بتبزرگشان - را قطعه قطعه کرد تا شاید سراغ او بیایند(و او حقایق را بازگو کند)!
2- <... اى موسى! نترس که رسولان در نزد من نمىترسند»!
3- <... سپس هنگامى که او(طالوت) و افرادى که با او ایمان آورده بودند(و از بوته آزمایش، سالم به در آمدند) از آن نهر گذشتند(از کمى نفرات خود ناراحتشدند و عدهاى) گفتند: <امروز ما توانایى مقابله با <جالوت» و سپاهیان او را نداریم» اما آنها که مىدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد(و به روز رستاخیز ایمان داشتند) گفتند: <چه بسیار گروههاى کوچکى که به فرمان خدا، بر گروههاى عظیمى پیروز شدند! و خداوند با صابران(و استقامت کنندگان) است» - و هنگامى که در برابر <جالوت» و سپاهیان او قرار گرفتند گفتند: <پروردگارا! پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز! و قدمهاى ما را ثابتبدار! و ما را بر جمعیت کافران پیروز بگردان»!
4- و(نیز) به خاطر آورید زمانى را که گروهى از آنها(منافقان) گفتند: <(اى اهل یثرب) اى مردم مدینه! اینجا جاى توقف شما نیست، به خانههاى خود بازگردید!» و گروهى از آنان از پیامبر اجازه بازگشت مىخواستند و مىگفتند: <خانههاى ما بى حفاظ است!» در حالى که بى حفاظ نبود، آنها فقط مىخواستند(از جنگ) فرار کنند - (اما) مؤمنان وقتى لشکر احزاب را دیدند گفتند: <این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده و خدا و رسولش راست گفتهاند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.
5- بگو آیا در باره ما جز یکى از دو نیکى را انتظار دارید(یا بر شما پیروز مىشویم و یا ربتشهادت مىنوشیم) ولى ما انتظار داریم که خداوند، عدهاى از سوى خودش(در آن جهان) به شما برساند یا(در این جهان) به دست ما(مجازات شدید) اکنون که چنین استشما انتظار بکشید ما هم با شما انتظار مىکشیم!
6- اینها کسانى بودند که(بعضى از) مردم به آنها گفتند: (لشکر دشمن) براى(حمله به) شما اجتماع کردهاند، از آنها بترسید، اما این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را کافى است و او بهترین حامى ماست - این فقط شیطان است که پیروان خود را(با سخنان و شایعات بى اساس) مىترساند، از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید!
7- (پیامبران پیشین) کسانى بودند که تبلیغ رسالتهاى الهى مىکردند و(تنها) از او مىترسیدند و از هیچ کس جز خدا واهمه نداشتند و همین بس که خداوند حسابگر(و پاداش دهنده اعمال آنها) است.
تفسیر و جمعبندى
در نخستین آیات مورد بحثشجاعتبى نظیر قهرمان توحید ابراهیم(ع) در برابر بتپرستان لجوج و متعصب و خشن به خوبى منعکس شده است و نشان مىدهد که این پیغمبر بزرگ الهى، چگونه در مبارزه با بتپرستى در عین تنهایى و نداشتن یار و یاور، و در برابر انبوه دشمان خشمگین و خطرناک که حکومت وقت آنها را پشتیبانى مىکرد کمترین سستى به خود راه نداد........